۲۱۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۹۳

ز خط چو یار رخ آل راکند سرسبز
امید ،مزرع آمال راکند سرسبز

بهارحسن تو افتاده آنقدرتردست
که تخم سوخته خال را کندسرسبز

کسی به وصل شکرمی رسد که چون طوطی
زاشک تلخ پروبال را کند سرسبز

کند امید من آن روز صورتی پیدا
که آب آینه تمثال راکند سرسبز

ز فکر تازه برومندگشت خامه من
که فتح ،رایت اقبال را کند سرسبز

زباده نشو ونماکرد زنگ کلفت من
که آب سبزه پامال را کند سرسبز

کنون که ابر مروت شده است خشک ،مگر
بخون دل کسی آمال را کند سرسبز

زآه و ناله توان یافت حال دل صائب
که ترجمان، سخن لال راکند سرسبز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۹۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۹۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.