۲۰۹ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۷۹۶

حدیث عشق نگیرد به زاهدان هرگز
ز بوی گل نشود جغد شادمان هرگز

به عاقلان نتوان دوخت داغ سودا را
تنور سرد نگیرد به خویش نان هرگز

اگر چه کوه غم روزگاربردل ماست
نبوده ایم به طبع کسی گران هرگز

به تلخ و شور جهان همچو بحر ساخته ایم
نخورده ایم غم رزق در جهان هرگز

همیشه همسفر همت بلند خودیم
نداده ایم به دست کسی عنان هرگز

اگر چه نغمه طرازی مسلم است به ما
نخوانده ایم نوایی به بلبلان هرگز

همیشه در صدد عیبجویی خویشیم
نبوده ایم پی عیب دیگران هرگز

(میان آینه و زشت رو صفایی نیست
به اهل دل نشود چرخ مهربان هرگز)

اگر چه غنچه آن گلشنیم ما صائب
نبسته ایم دل خود به گلستان هرگز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۹۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۷۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.