۲۲۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۰۰

نبرده خط ز عذار تو آب و تاب هنوز
بر آتش تو جگرها شود کباب هنوز

شد آفتاب تو در ابر خط نهان هر چند
ز عارض تو شود دیده ها پر آب هنوز

ز خط شد آن لب میگون اگر چه پا به رکاب
توان رساند ز نظاره اش شراب هنوز

کشید حسن ترا گرچه خط به پای حساب
نمی کند نگهت ترک بیحساب هنوز

مه تو گر چه حصاری ز هاله خط شد
حذر کند ز شبیخونش آفتاب هنوز

ز خط قلمرو حسن تو گشت زیر و زبر
ز غفلت است دو چشم تومست خواب هنوز

ز نقش خط لب لعل تو گرچه شد بی آب
ز عارض تو تراوش کند حجاب هنوز

نهشت رنگ حیا بر رخت ز تردستی
چه نقشها که زند خط دگر برآب هنوز

اگر چه خط رقم رخصت تماشایی است
کند ز دیده من صائب اجتناب هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۷۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.