۲۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۸۱۳

بالا نکرده ساعد او راحیا هنوز
بیعت نکرده است به دستش حنا هنوز

آواز عندلیب به گوشش نخورده است
برگرد او نگشته نسیم صبا هنوز

در غنچه است جلوه گلزار شو خیش
دستش گلی نچیده ز رنگ حنا هنوز

گل عیب بیوفایی خود را علاج کرد
نشنیده است عهد تو بوی وفا هنوز

صدبار چین ابروی او داد رخصتم
من سر نمی کشم ز کمند وفا هنوز

ای دیده از غبار ره او چه دیده ای
در پرده است خاصیت توتیا هنوز

صائب هزار قاصد یأس آمد و گذشت
چون برق می پرد به رهش چشم ما هنوز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۱۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۱۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.