هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر دردها و رنج‌های عاشقانه و عاطفی شاعر است. او از بی‌توجهی معشوق، گذر عمر و رنج‌های ناشی از عشق شکست‌خورده سخن می‌گوید. با وجود تمام سختی‌ها، شاعر هنوز در آتش عشق می‌سوزد و امیدوار است. تصاویر شعری مانند مژه، خون، صندل، آه، باد صبا و شمع، فضایی غمگین و پراحساس خلق کرده‌اند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عاطفی عمیق و گاهی پیچیده است که درک آن برای نوجوانان کم‌سن‌وسال دشوار خواهد بود. همچنین، برخی از مفاهیم مانند رنج عشق و ناامیدی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۴۸۱۴

از کاوکاو آن مژه ام بیخبر هنوز
نگرفته خون من به زبان نیشتر هنوز

باآن که عمرهاست که از سر گذشته ام
صندل نمی برد ز سرم درد سر هنوز

روزی که آه من به هواداری توخاست
درخواب ناز بود نسیم سحر هنوز

شامی که طره تو میان رابه فتنه بست
سنبل نبسته بود به گلشن کمر هنوز

صبحی که چشم من به رخ اشک باز شد
پیمان نبسته بود صدف با گهر هنوز

درخواب بوسه ای ز دهانش ربوده ام
می سوزد از حلاوت آنم جگر هنوز

باآن که شد ز سنگ حوادث حریربیز
این شیشه هست گوش به زنگ خطر هنوز

الماس را دونیم تیغ آه من
گرم است زخم خصم، ندارد خبر هنوز

دل خون شد و همان ستم آسمان بجاست
گل کرد شمع (و)باد صبا در بدر هنوز

صائب اگر چه بر سر طوبی است جای من
درآتشم ز کوتهی پال و پر هنوز
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۰
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.