هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، به موضوعاتی مانند عشق، رنج، پشیمانی، و ارزش آزادی و عزت نفس می‌پردازد. شاعر از شراب به عنوان نمادی برای تجربه‌های عمیق زندگی استفاده می‌کند و تأکید می‌کند که بدون درد و رنج، زندگی معنای واقعی ندارد. همچنین، او به اهمیت بیداری و آگاهی در مقابل غفلت اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از نمادهای شراب و رنج ممکن است نیاز به بلوغ فکری برای تفسیر داشته باشد.

غزل شمارهٔ ۴۸۹۲

هرکه وقت صبح درساغر شرابی نیستش
ازسیه روزی به طلع آفتابی نیستش

دل به دست آور که می در ساغرش خون می شود
باده پیمایی که برآتش کبابی نیستش

گوشه ابروی او پیوسته باشد درنظر
چون مه نو جلوه پا در رکابی نیستش

باد پیمایی که دریا رانمی آرد به چشم
پیش روشن گوهران عمر حبابی نیستش

هرکه چون قمری سرافرازی طمع دارد ز سرو
به ز طوق بندگی مالک رقابی نیستش

بیشتر در راه میمانند خواب آلودگان
خواب در منزل کند آن کس که خوابی نیستش

بر نینگیزد ز خواب غفلتش طوفان نوح
هرکه از اشک پشیمانی گلاب نیستش

ازخمار باده دایم زردرویی می کشد
هرکه درساغر زخون دل شرابی نیستش

می دهد خار ملامت کوچه،هر جا بگذرد
هرکه از اسباب دنیا رشته تابی نیستش

سرو ازان در چار موسم تازه روی و خرم است
کز تهیدستی به دل بیم حسابی نیستش

هرکه پهلو بردم شمشیر نتواند نهاد
در رگ جان همچو جوهر پیچ وتابی نیستش

می کند بی آبرویی زندگی راناگوار
خون خود رامی خورد تیغی که آبی نیستش

از ادب دورست صائب معذرت روزسؤال
وقت آن کس خوش که جز خجلت جوابی نیستش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۸۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۸۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.