۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۰۷

باتن خاکی، نظر زان عالم روشن بپوش
پای در زنجیر داری، چشم ازروزن بپوش

پوست چون کرباس برتن می درد زور جنون
ناصح بی درد می گوید که پیراهن بپوش

شبنم گستاخ رابنگر چه برد از بوستان
ازوفای لاله رویان دیده روشن بپوش

درغبار دل نهانم چون چراغ آسیا
گرغبار آلود باشد حرف من،برمن بپوس

باسبکروحان بهار زندگی را بگذران
چشم باگل واکن وبا شبنم گلشن بپوش

جوشن داودی اینجا شاهراه ناوک است
از دل محکم زره در زیر پیراهن بپوش

خلوت عشق است و صد غماز صائب درکمین
رخنه در را ببند و دیده روزن بپوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۰۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.