۱۹۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۰۹

می زدم با یاد ابرویش شراب ناب خوش
داشتم وقت خوشی امشب درآن محراب خوش

درخمار باده آب سرد، آب زندگی است
توبه تا کردم زمی دیگر نخوردم آب خوش

بیدلان را حیرت بسمل کند تلقین که نیست
غیر زیر سایه تیغ شهادت خواب خوش

می کند روشن دل تاریک را موی سفید
بهره مانیست غیر از خواب ازین مهتاب خوش

زان مه شبگرد تاصائب جدا افتاده ام
می کند کار نمک در دیده ام مهتاب خوش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۰۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۱۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.