هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از بی‌قراری و ناآرامی درونی خود سخن می‌گوید و بیان می‌کند که آرامش را در بی‌قراری می‌بیند. او از ناامیدی، دردهای زندگی، حرص و طمع و شرم از رسوایی می‌گوید و در نهایت از ثبت نام خود در صفحه روزگار سخن می‌گوید.
رده سنی: 18+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها نیاز به تجربه و بلوغ فکری دارد. همچنین برخی از مضامین مانند ناامیدی و دردهای زندگی ممکن است برای سنین پایین‌تر سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۱۸

برنمی آیم به تسکین دل خودکام خویش
چون فلک در بیقراری دیده ام آرام خویش

موجه بی دست و پا رادایه ای چون بحر نیست
فارغم از فکر آغاز و غم انجام خویش

چشمه امید رانتوان به خاک انباشتن
ورنه می گشتم ز بی صیدی شکار دام خویش

شکرستانی برای تلخکامان گشته است
غفلت شیرین لبان ازلذت دشنام خویش

دردسر بسیار دارد دردمندیها که من
سوختم چون لاله تاپرکردم ازخون جام خویش

حرص برمن دردهای نسیه راکرده است نقد
صبح نا گردیده می افتم به فکر شام خویش

گرچه مطلب نیست در پیغام دردآلود من
خجلتی دارم،که نتوان گفت، از پیغام خویش

شرم یوسف مانع رسوایی یعقوب ماست
چشم ما درپرده دارد جامه احرام خویش

قوت گویاییی تا در زبان خامه هست
ثبت کن بر صفحه ایام صائب نام خویش
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۱۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۱۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.