۲۱۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۲۸

نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش

تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش

خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش

جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم
که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش

سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب
که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.