هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از مضامینی مانند عشق، امید، درد، و رنج سخن می‌گوید. شاعر از چراغی که روشن نمی‌شود، چشمی که در موسم خط آب می‌گرید، و دل سنگی که در تشدید دیدار می‌سوزد، صحبت می‌کند. همچنین، اشاراتی به مفاهیمی مانند احسان پنهان، زخم‌های شیرین، و بی‌نیازی عاشق دارد. در نهایت، شاعر از حضور بت و آرامش دل سخن می‌گوید و اشاره می‌کند که دل به چیزی آرام می‌گیرد که معبودش در غیب است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن‌ها نیاز به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارد. همچنین، برخی از عبارات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۲۷

نشد روشن چراغم از عذار آتش اندودش
مگر چشمی دهم درموسم خط آب ازدودش

اجابتهاست درطالع دعای دامن شب را
یکی صد شد امید من زخط عنبر آلودش

دل سنگش کجا برتشنه دیدار می سوزد؟
سبکدستی که برمی آید از آیینه مقصودش

به دوری از حریم اونشد قطع امید من
که برگردد به محفل شمع، چون خامش کنی زودش

ز احسان نهانی جان سایل تازه می گردد
خوشا زخمی که سازد خنده پنهان نمکسودش

مدان چون تنگدستان جهان محتاج عاشق را
که یاد از بی نیازی می دهد روی زر اندودش

مزن مهر خموشی بر دهن آتش زبانان را
کز این روزن برآید دود چون سازند مسدودش

بر همن ازحضور بت دل آسوده ای دارد
نباشد دل به جان آن راکه درغیب است معبودش

چه بگشاید ز خلق سفله صائب، ما و درگاهی
که هر موری سلیمان می شود از سفره جودش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.