هوش مصنوعی: این شعر بهار و زیبایی‌های طبیعت را توصیف می‌کند و از عشق، دل‌بستگی‌های کودکانه، و احساسات عمیق انسانی سخن می‌گوید. شاعر از مفاهیمی مانند عشق، جدایی، درد دل، و شوخی‌های زندگی نیز یاد می‌کند.
رده سنی: 16+ متن شامل مفاهیم عمیق عاطفی و شاعرانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات نیاز به تجربه و درک بیشتری از زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۴۹۵۸

بهار آرزو گلگل شکفت ازروی رنگینش
به جوش آورد خون بوسه را دست نگارینش

ز استغنا به چشمش گر چه عالم درنمی آید
به دل طفلانه می چسبد تبسمهای شیرینش

میان مشک و خون دراصل فطرت هست یکرنگی
دل مجروح چون گردد جدا از زلف مشکینش ؟

چه فارغبال صبح رستخیز ازخواب برخیزد
می آشامی که باشد چون سبو از دست بالینش

نگردد گر حجاب عشق مهر لب،چنان نالم
که ازفریاد من برخود بلرزد کوه تمکینش

دل بیطاقتی چون طفل بدخو دربغل دارم
که نتوانم به کار هردوعالم داد تسکینش

ز شوخی می کند زیروزبر هرروز شهری را
کدامین سنگدل شد رهنمای خانه زینش ؟

خیال یار درهر خانه چشمی که ره یابد
ز شوخی در فلاخن می گذارد خواب سنگینش

به دست باد نتوان دید صائب خرمن خودرا
نبیند هیچ کس یارب چومن درخانه زینش
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.