۲۱۲ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۴۹۶۹

ز جولان نظر مجروح می شد روی نیکویش
چسان دل دارد خط را کاین چنین استاد بررویش ؟

رمیدن جمع با خواب گران هرگز نمی گردد
چسان این هر دو را آمیخت با هم چشم جادویش ؟

به خال او سپردم خرده جان را،ندانستم
که در ایام خط پنهان کند رو خال هندویش

به تیغ بی نیازی می کشدخضر و مسیحا را
به صید من کجا رغبت کند مژگان دلجویش؟

مدار دلبری برنعل وارون است خوبان را
مشو زنهار صائب ناامید ازچین ابرویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.