هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و عرفانی است که از زیبایی‌های معشوق، درد عشق، و مفاهیم عمیق روحانی سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند شبنم، گل، خورشید، و بلبل، احساسات خود را بیان می‌کند و از رنج‌های عشق و امید به وصال می‌گوید.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۷۱

بس که آمیخته ناز بود رفتارش
باشد ایمن ز چکیدن عرق رخسارش

گو بیا سیر رخ و زلف و بنا گوشش کن
هرکه دین و دل و طاقت نبود درکارش

می کند نامه سربسته لب قاصد را
نقل پیغام ز لعل لب شکربارش

شبنم از لاله و گل نعل در آتش دارد
که نظر آب دهد چون عرق از رخسارش

سپر هاله ز مه وام ستاند خورشید
هر کجاتیغ کشد غمزه بی زنهارش

می کند حور صف آرایی مژگان درخلد
به امیدی که شود خار سر دیوارش

چه خیال است که درحلقه اسلام آید
کافری را که بود موی میان زنارش

بلبلی را که شکسته است ازو در دل خار
می جهد آتش گل چون شرر ازمنقارش

می دهد مرده دلان راچو دم عیسی جان
چون نسیم سحری هرکه بود بیمارش

ما ز خار سر دیوار گل خود چیدیم
تا نصیب که شود وصل گل بی خارش

دل چون شیشه مارا که پریخانه اوست
یارب از سنگ ملامت به سلامت دارش

آنقدرها لب شیرین سخنش دلچسب است
که رسد پیشتر ازگوش به دل گفتارش

می شود مشرق پروین ز به خجالت خورشید
چون ز مستی عرق آلود شود رخسارش

نبرد جلوه خورشید قیامت ازجا
شبنمی راکه نظر بند کند گلزارش

سفته ریزد گهر اشک به دامن صائب
چشم هرکس که فتد بر مژه خونخوارش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.