هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی با استفاده از تصاویر شاعرانه مانند دریا، مروارید، شمع و گل، به بیان احساسات عمیق و عرفانی می‌پردازد. شاعر از خموشی، بیتابی، ملامت و عشق سخن می‌گوید و با استفاده از استعاره‌های زیبا، مفاهیمی مانند عشق، رنج، تسکین و حیرت را به تصویر می‌کشد.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی دارد. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر پیچیده باشد.

غزل شمارهٔ ۴۹۸۵

لب خمیازه ما شد ز می ناب خموش
که صدف می شود ازگوهر سیراب خموش

بحر از پنجه مرجان نپذیرد آرام
نشد از دست نوازش دل بیتاب خموش

گریه برآتش بیتابی ماآب نزد
که ز شبنم نشود مهر جهانتاب خموش

نیست در صحبت اشراق زبانی درکار
شمع آن به که بود در شب مهتاب خموش

چه عجب درگل اگر دیده ماحیران شد
که چو آیینه درین باغ شود آب خموش

نیست بی داغ ملامت جگر چاک مرا
نشود شمع درین گوشه محراب خموش

شمع در پرده فانوس نیفتد ز زبان
نشود چشم سخنگوی تو در خواب خموش

چه کند مهر خموشی به لب شکوه ما؟
نشود سیل گرانسنگ به گرداب خموش

گریه و ناله بود لازم سرگردانی
نیست ممکن شود از زمزمه دولاب خموش

شد غبار خط او باعث تسکین دل را
چاره خاک است چو آتش نشدازآب خموش

روز روشن شب تاریک شود درنظرش
هرکه را گشت چراغ دل بیتاب خموش

شور من بیش شد ازسنگ ملامت صائب
چه خیال است به کهسار شود آب خموش
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۴۹۸۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۴۹۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.