هوش مصنوعی: شاعر در این متن از اندوه و ناراحتی درونی خود سخن می‌گوید، از احساس شرم نسبت به اطرافیان و ناامیدی از دنیا می‌نالد. او از تلاش‌های بی‌ثمر خود در زندگی و ناکامی‌هایش می‌گوید و به مفاهیمی مانند گناه، شرم، عشق و رنج‌های روحی اشاره می‌کند. همچنین، از استعاره‌های مختلف مانند چاه، خرمن اشک، و یوسف برای بیان احساساتش استفاده می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق عرفانی و عاطفی است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند گناه، شرم و ناامیدی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر سنگین یا نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۰۷۰

از بیقراری دل اندوهگین خویش
خجلت کشم همیشه ز پهلونشین خویش

در وادیی که روبه قفا می روند خلق
در قعر چاهم از نظر دوربین خویش

ای وای اگر مرا نکند آب،انفعال
زین تخمها که کاشته ام در زمین خویش

آن خرمنم که خوشه اشک است حاصلم
از جیب و دامن تهی خوشه چین خویش

یوسف به سیم قلب فروشی ز عقل نیست
ما صلح کرده ایم زدنیا به دین خویش

یک نقش بیش نیست نگین را و لعل او
دارد هزار رنگ سخن درنگین خویش

از بس گرفته است مرا در میان گناه
از شرم ننگرم به یسار و یمین خویش

دایم به خون گرم شفق غوطه می خورم
چون صبح صادق از نفس راستین خویش

چون شبنم است بستر و بالین من ز گل
در خارزار، از نظر پاک بین خویش

گرد یتیمی گهر پاک من شود
گرد از دلی که بسترم از آستین خویش

چون گل فریب خنده شادی نمی خوریم
نقش مراد ماست ز چین جبین خویش

صید مراد ازوست که درصید گاه عشق
گردد تمام چشم وبود درکمین خویش

صائب ز هر که هست به کردار کمترم
در گفتگو اگر چه ندارم قرین خویش
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.