۲۵۱ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۰۷۶

سیراب درمحیط شدم ز آبروی خویش
در پای خم زدست ندادم سبوی خویش

درحفظ آبرو ز گهر باش سخت تر
کاین آب رفته باز نیاید به جوی خویش

خاک مراد خلق شود آستانه اش
هرکس که بگذرد ز سر آرزوی خویش

از نوبهار عمر وفایی نیافتم
چون گل مگر گلاب کنم رنگ وبوی خویش

ازمهلت زمانه دون در کشاکشم
ترسم مرا سپهر برآرد به خوی خویش

دایم ز گفتگوی حق آزار می کشم
درمانده ام چون عنبر سارا به بوی خویش

صائب نشان به عالم خویشم نمی دهند
چندان که می کنم زکسان جستجوی خویش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۰۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۰۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.