هوش مصنوعی: این متن شعری عاشقانه و فلسفی است که به موضوعاتی مانند عشق، جدایی، طبیعت، گذر زمان و ناپایداری زندگی می‌پردازد. شاعر از تشبیهات زیبایی مانند زلف یار، گهر، برگ‌های خزان و گل‌های بهار استفاده کرده است تا احساسات عمیق خود را بیان کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عاشقانه است که درک آن‌ها ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد. همچنین، برخی از اشارات و تشبیهات نیاز به سطحی از بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی دارند.

غزل شمارهٔ ۵۱۳۹

دل چون شود جدا ز سر زلف یار جمع؟
کز رشته می شود گهر شاهوار جمع

گردید مخزن گهر ولعل سینه اش
تاکرد پا به دامن خود کوهسار جمع

در یک نفس به باد فنا می دهد خزان
چندان که برگ عیش کند نوبهار جمع

شستم ز کار هردو جهان دست،چون نشد
کار غیور عشق تو با هیچ کار جمع

هر خرده ای که جمع کنی خرج آتش است
زنهار زر چو غنچه مکن دربهار جمع

خوش وقت آن که چون گل رعنا درین چمن
دل از خزان نمود به فصل بهار جمع

در برگریز سبز بود،هر که می کند
دامان خودچو سرو درین خارزار جمع

باگریه همرکاب بود خنده اش چو برق
دل چون کنم ز شادی ناپایدار جمع؟

ته جرعه ای است ازجگر داغدار من
داغی که هست درجگر لاله زار جمع

یکرنگی از دورنگ طمع داشتن خطاست
چون دل کنم ز گردش لیل و نهار جمع ؟

چون تاک هررگم به رهی سیر می کند
خاطر شود چگونه مرا درخمار جمع؟

صائب ز باد دستی حسرت به خرج رفت
چندان که کرد آه دل بیقرار جمع
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۳۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۴۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.