هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از دریغ داشتن سخنان ارزشمند خود در برابر افراد ناشایست و زمانه ناسازگار می‌گوید. او از بیان حقایق و گوهرهای معنوی خودداری می‌کند، زیرا جامعه قادر به درک و قدردانی از آنها نیست. شعر بیانگر ناامیدی از شرایط زمانه و پنهان کردن معانی عمیق در سکوت است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادهای اجتماعی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار بوده و نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۱۴۵

به که نطق خویش ازاهل زمان دارم دریغ
نغمه داودی ازآهن دلان دارم دریغ

حرفهای راست را چون تیر در دل بشکنم
این خدنگ راست رو را از کمان دارم دریغ

در خور بی جوهران گوهر به بازار آورم
حرف جوهردار از تیغ زبان دارم دریغ

گوش گل از پرده انصاف چون مفلس شده است
به که من هم نغمه رااز بوستان دارم دریغ

در نقاب خامشی یک چند رو پنهان کنم
بکر معنی را ازین نامحرمان دارم دریغ

دیده یوسف شناسی نیست درمصر وجود
به که جنس خویش را از کاروان دارم دریغ

گوهر من بی بها و اهل عالم مفلسند
گوهر خود را ز چشم مفلسان دارم دریغ

من که شهری تر ز مجنونم درآیین جنون
چون سر خود را زسنگ کودکان دارم دریغ؟
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۱۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.