هوش مصنوعی:
این متن شعری است که با استفاده از تصاویر و استعارههای زیبا، مفاهیم عمیقی مانند ناپایداری دنیا، اهمیت صداقت و پختگی، و خطرات فریب و تکبر را بیان میکند. همچنین، به موضوعاتی مانند عشق، حسرت، و نقش نور و روشنایی در زندگی اشاره دارد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوانتر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از استعارهها و اشارات نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای تفسیر دارند.
غزل شمارهٔ ۵۲۰۰
می شود خرج زمین چون میوه خام افتد به خاک
وای برآن کس که اینجا ناتمام افتد به خاک
از طلوع واز غروب مهر روشن شد که چرخ
هرکه رابرداشت صبح از خاک شام افتد به خاک
بی تأمل از لب هرکس که حرفی سرزند
مست خواب آلوده ای از پشت بام افتد به خاک
هست بیرنگی همان در گوهر اوبرقرار
پرتو خورشید اگر رنگین ز جام افتد به خاک
نیست کبر و سرکشی در طینت روشندلان
پرتو خورشید پیش خاص و عام افتد به خاک
بس که دارد سرو اورا تنگ در برسرکشی
نیست ممکن سایه آن خوشخرام افتد به خاک
هست از دشمن تواضع ریشه مکرو فریب
کی بود از خاکساران گر چه دام افتد به خاک ؟
در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر
هرکه را در پای گل ازدست جام افتد به خاک
از نوای دلخراش من به یاد گلستان
اشک گردد دانه و از چشم دام افتد به خاک
از هوا گیرد سخن را چون طرف باشد رسا
مستمع چون نارسا کلام افتد به خاک
دم زدن کفرست در بزم حضور خامشان
برهمن پیش صنم جای سلام افتد به خاک
دیده های پاک سازد ناتمامان را تمام
نور ماه ناقص از روزن تمام افتد به خاک
می فتد از پختگی برخاک هرجا میوه ای است
جز سخن صائب که چون افتاد خام ،افتد به خاک
وای برآن کس که اینجا ناتمام افتد به خاک
از طلوع واز غروب مهر روشن شد که چرخ
هرکه رابرداشت صبح از خاک شام افتد به خاک
بی تأمل از لب هرکس که حرفی سرزند
مست خواب آلوده ای از پشت بام افتد به خاک
هست بیرنگی همان در گوهر اوبرقرار
پرتو خورشید اگر رنگین ز جام افتد به خاک
نیست کبر و سرکشی در طینت روشندلان
پرتو خورشید پیش خاص و عام افتد به خاک
بس که دارد سرو اورا تنگ در برسرکشی
نیست ممکن سایه آن خوشخرام افتد به خاک
هست از دشمن تواضع ریشه مکرو فریب
کی بود از خاکساران گر چه دام افتد به خاک ؟
در وصال از حسرت سرشار من دارد خبر
هرکه را در پای گل ازدست جام افتد به خاک
از نوای دلخراش من به یاد گلستان
اشک گردد دانه و از چشم دام افتد به خاک
از هوا گیرد سخن را چون طرف باشد رسا
مستمع چون نارسا کلام افتد به خاک
دم زدن کفرست در بزم حضور خامشان
برهمن پیش صنم جای سلام افتد به خاک
دیده های پاک سازد ناتمامان را تمام
نور ماه ناقص از روزن تمام افتد به خاک
می فتد از پختگی برخاک هرجا میوه ای است
جز سخن صائب که چون افتاد خام ،افتد به خاک
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۱۹۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.