۲۰۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۰۱

زخمی تیغ شهادت زنده می خیزد زخاک
همچو گل با جبهه پرخنده می خیزد زخاک

از حجاب حسن شرم آلوده لیلی هنوز
بید مجنون سربه پیش افکنده می خیزد زخاک

می شود مرغابی دریای خجلت عندلیب
بس که گل در عهد او شرمنده می خیزد زخاک

هر که دارد آگهی ازچاه خس پوش جهان
با عصا چون نرگس بیننده می خیزد زخاک

هر گه چون طاوس عمرش رفت در پرداز بال
درقیامت طایر پرکنده می خیزد زخاک

هر که اینجا خنده راچون غنچه دارد زیر لب
صبح محشر بالب پرخنده می خیزد زخاک

شرمساری می برد صائب به خلدش بی حساب
هرکه در محشر ز خود شرمنده می خیزد زخاک
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۰۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.