هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی، با استفاده از استعاره‌ها و تصاویر پیچیده، به موضوع عشق، رنج و مقاومت در برابر سختی‌ها می‌پردازد. شاعر از «رگ سنگ» به عنوان نماد سختی و استحکام استفاده می‌کند و آن را با عشق و فداکاری مقایسه می‌کند. همچنین، اشاره‌ای به داستان فرهاد و شیرین دارد که نماد عشق بی‌پایان و رنج‌های آن است.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند رنج و فداکاری نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۲۲۷

پیش چشمی که ز کان لعل برون آورده است
می کند جلوه موج می احمررگ سنگ

گر به تمکین گرانسنگ تو گویا گردد
خامه گردد به کف دست سخنور رگ سنگ

گر چه پرورده به صد خون جگر خورشیدم
هست چون لعل مرا بالش و بستر رگ سنگ

چون تن زار من از حادثه سالم ماند
نیست آسوده درین عهد ز صرصر رگ سنگ

ممکن است از دل من آه برآید صائب
گر رود در جگر سنگ سراسر رگ سنگ

شد ز تر دستی من بس که توانگر رگ سنگ
گشت سیرابتر از لعل شرر در رگ سنگ

پای در دامن تسلیم و رضاکش که کشید
لعل در رشته تسخیر ز لنگر رگ سنگ

غوطه دادند چو فرهاد به خونم هر چند
شد ز تردستی من موجه کوثررگ سنگ

سنگ را موم نماید نفس خونگرمان
چه عجب لاله اگر ریشه کند دررگ سنگ

عشق در سنگ ریشه که چون تیر شهاب
شد ز سوز دل فرهاد منوررگ سنگ

تا ز آوازه فرهاد تهی شد کهسار
می گزد بیشتر از مار مرا هر رگ سنگ

چه عجب گر شود از سنگ ترازو تیرم
که برآرد زسبکدستی من پر رگ سنگ

همت از تیشه فرهاد گدایی دارد
ناخنی تیشه هر کس که زند بر رگ سنگ
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.