هوش مصنوعی:
این متن شعری است که در آن شاعر از گل و عندلیب (بلبل) صحبت میکند و به رابطهی بین آنها میپردازد. شاعر احساسات خود را نسبت به گل و سرمای آن بیان میکند و از عادت پروانهوار خود به گرمای گل میگوید. همچنین، اشارهای به تأثیر پند ناصح و بیپروایی گل دارد.
رده سنی:
15+
این متن دارای مفاهیم عاشقانه و نمادین است که ممکن است برای کودکان قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعارهها و اصطلاحات ادبی نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد که معمولاً در نوجوانان و بزرگسالان یافت میشود.
غزل شمارهٔ ۵۲۳۵
عندلیب ما ندارد تاب استغنای گل
می شود دست و دل ما سرد از سرمای گل
ما به روی گرم چون پروانه عادت کرده ایم
چشم چون شبنم نمی دوزیم برسیمای گل
آفتابش برلب بام است و شادی می کند
گریه شبنم بود بر خنده بیجای گل
رنگی از هستی ندارد نقطه مرهوم من
شوخ چشمی می کنم چون شبنم از بالای گل
پند ناصح می کند تاثیر اگرباد بهار
از دماغ بلبلان بیرون برد سودای گل
روزگاری آبروی ناله را بردی بس است
شرم دار ای عندلیب از طبع بی پروای گل
می شود دست و دل ما سرد از سرمای گل
ما به روی گرم چون پروانه عادت کرده ایم
چشم چون شبنم نمی دوزیم برسیمای گل
آفتابش برلب بام است و شادی می کند
گریه شبنم بود بر خنده بیجای گل
رنگی از هستی ندارد نقطه مرهوم من
شوخ چشمی می کنم چون شبنم از بالای گل
پند ناصح می کند تاثیر اگرباد بهار
از دماغ بلبلان بیرون برد سودای گل
روزگاری آبروی ناله را بردی بس است
شرم دار ای عندلیب از طبع بی پروای گل
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.