۲۰۵ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۵۴

اگر شود زنی بوریا شکر حاصل
شود ز خامه بی مغز هم ثمر حاصل

اگر چه بر سر خوان محیط مهمان است
صدف به کد یمین می کند گهر حاصل

به سالها نشود آنچه حاصل از خلوت
ز پیر میکده گردد به یک نظر حاصل

سفید ساز نظر تابه مدعا برسی
که بی شکوفه نمی گردد این ثمر حاصل

کند جلای وطن عالمی اگر گویم
مرا چه تجربه ها گشت از سفر حاصل

توان ز سختی ایام سرخ رویی یافت
که لعل می شود از کوه واز کمر حاصل

ببند لب ز طمع تا ترا دهند از غیب
گشایشی که نگردد ز هیچ در حاصل

بپوش دیده ز خورشید طلعتان که مرا
نشد ز دیدنشان غیر چشم تر حاصل

بجز ندامت و افسوس و حسرت بسیار
نگشت صائب ازین عمر مختصر حاصل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۵۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۵۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.