هوش مصنوعی: این شعر از فرج، شاعر ایرانی، بیانگر احساسات عمیق و تصاویر شاعرانه‌ای است که از عشق، رنج، و جستجوی معنا سخن می‌گوید. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند دود، شعله، تیغ، و دریا، حالات درونی خود را به تصویر می‌کشد. او از عشق و درد آن می‌گوید، از تلاش برای یافتن گوهر وجودی خود، و از رهایی از قید و بندها. شعر با اشاره به غزل صائب، پایان می‌یابد و نشان‌دهنده تأثیرپذیری از سبک اوست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۲۹۲

سر چو دود از روزن اختر برون آورده ام
شعله شوخم سر از مجمر برون آورده ام

تیغ می مالد زبان بر خاک پیش جراتم
پیچ و تاب از قبضه جوهر برون آورده ام

نیست چون خورشید در طالع مرا آسودگی
ورنه از هر روزنی من سر برون آورده ام

دیگران از بحر اگر گوهر برون آورده اند
من دهان خشک و چشم تربرون آورده ام

با دل بی نقش از مجموعه عالم خوشم
من همین یک فرد ازین دفتر برون آورده ام

غیر سربازی ندارم مدعایی چون حباب
گاه گاهی گر ز دریا سربرون آورده ام

نیست رنگی از عقیق آبدار او مرا
گرچه آب و رنگ از گوهر برون آورده ام

درد و داغ عشق دارد از بهشتم بی نیاز
در دل دوزخ سر از کوثر برون آورده ام

حیرت سرشار دارد از وصالم بی نصیب
در دل دریا چو ماهی پر برون آورده ام

درگشاد دل ز قید زلف و کاکل عاجزم
من که صدره مهره از ششدر برون آورده ام

از حجاب عشق در بیرون در چون حلقه ام
با تو گر از یک گریبان برون آورده ام

این جواب آن غزل صائب که می گوید فرج
قطره ای از دست صد گوهر برون آورده ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۹۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.