۲۱۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۲۹۱

ناف سوز لاله داغ مشکسود آورده ام
چون کنم در خانه دل آنچه بود آورده ام

از سفر می آیم و لخت جگر دارم به بار
مجمر خود را بشارت ده که عود آورده ام

گوهرم را چون به سنگ بی تمیزی نشکند
آب مروارید در چشم حسود آورده ام

چون نگردد اشک نومیدی به گرد چشم من
رونمای آتش بی دود دود آورده ام

ای زمین هند آیین برومندی ببند
از صفاهان دیده ای چون زنده رود آورده ام

جراتی گو داری ای بلبل قدم درپیش نه
صائبا را بر سر گفت و شنود آورده ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۲۹۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۲۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.