۲۱۷ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۳۱۴

بس که محکم کرده در سستی بنا کاشانه ام
جلوه مهتاب سیلاب است درویرانه ام

صبر من از خارخار شوق پا بر جا نماند
ریشه از دندان موران داشت دایم دانه ام

آن سیه روزم خود که در ایام عمر خود ندید
نور را درخواب چشم روزن کاشانه ام

تا شنیدم کز ندیمان حریم خواب اوست
از ته دل تا قیامت دشمن افسانه ام

من کجا و طالع برگرد سر گشتن کجا
شمع چون گل می کند گل می کند پروانه ام

نیست امید برومندی ازین طالع مرا
هم مگر زنگار روزی سبز سازد دانه ام
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.