هوش مصنوعی: شاعر در این متن از احساس بیگانگی با دنیای اطراف، دردهای درونی و تنهایی خود می‌گوید. او از مفاهیمی مانند پاکی، درد، عشق و رنج با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند شمع و پروانه، سنگ و آسیا، و تیر و کمان سخن می‌گوید. همچنین، به وجود گنجی در ویرانه‌های زندگی خود اشاره می‌کند و از مقاومت در برابر حوادث زندگی صحبت می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و تجربه‌ی زندگی نیاز دارد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۳۱۵

از سواد شهر وحشت می کند دیوانه ام
می کشد از لفظ دامن معنی بیگانه ام

داغ دارد پاکی دامان من فانوس را
شمع را دست حمایت می شود پروانه ام

دل به درد آید ز عاجزنالی من سنگ را
آسیا را باز می دارد ز گردش دانه ام

خانه من چون کمان پاک است از اسباب عیش
پر برآرد میهمان چون تیردر کاشانه ام

باده گلرنگ نتواند مرا سیراب کرد
می مکد انگشت ساقی رالب پیمانه ام

گر چه چشم نوبهار از لاله من روشن است
باده را می سوزد از لب تشنگی پیمانه ام

با خرابیهای ظاهر باطنی دارم چو گنج
جغد باشد نیل چشم زخم در ویرانه ام

گر چه زندانی است دست خالیم در آستین
کارساز عالمی از همت مردانه ام

نیست از موج حوادث بر دلم صائب غبار
جوهر شمشیر باشد ابجد طفلانه ام
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۱۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.