هوش مصنوعی: شاعر در این متن بیان می‌کند که از نرسیدن به مرادش ناراحت نیست و جوهر وجودی او از پیچ و تاب‌های زندگی آسیب نمی‌بیند. او احساس می‌کند که با مردم این روزگار در تضاد است و در عین حال در میان عالم است اما جزو اهل عالم نیست. شاعر از خارهای خشک خود می‌گوید که باعث روشنایی گلخن شده‌اند، اما خودش مانند شبنم که لاله و گل را می‌شناسد، نیست. او از دردهای زندگی می‌گوید و اینکه زیر بار نرمی‌های مرهم نیست. شاعر تعلقی به دنیا ندارد و در تجرد کمتر از عیسی مریم نیست. او از سوختن بی‌سبب می‌گوید و اینکه در کشاکش زندگی، زلف ماتم ندارد. شاعر از عشق و دل‌سوزی می‌گوید و اینکه در حرم از چشم‌های شور زمزم در امان نیست. در پایان، او از گلستان گل صائب خوشش آمده و بیان می‌کند که تا در یمان نباشد، خار خرم نیست.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای سنین پایین‌تر دشوار می‌باشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند تجرد و دل‌سوزی نیاز به بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۳۲

گر نگردد بر مرادم چرخ در غم نیستم
جوهر تیغم ز پیچ و تاب درهم نیستم

جنگ دارد طرز من با مردم این روزگار
در میان عالمم وز اهل عالم نیستم

خارخشکم دودمان گلخن از من روشن است
روشناس لاله و گل همچو شبنم نیستم

گل افتد از پنبه راحت به چشم داغ من
زیر بار چوب نرمیهای مرهم نیستم

یک سر سوزن تعلق نیست با دنیا مرا
در تجرد کمتر از عیسی مریم نیستم

نیستم داغ عزیزان، چند سوزم بی سبب
در کشاکش چند باشم زلف ماتم نیستم

بس که بر حسن گلو سوز تو دل می سوزدم
در حرم ایمن ز چشم شور زمزم نیستم

زین گلستان گل صائب خوشم افتاده است
تا نباشم در یمان خار خرم نیستم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۳۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۳۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.