هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسات عمیق و عاشقانه شاعر است که با تصاویر شاعرانه و استعاره‌های زیبا، حالات روحی و عاطفی خود را توصیف می‌کند. شاعر از جنون عشق، سودا، و ناملایمات زندگی سخن می‌گوید و عشق را به عنوان نیرویی قدرتمند و فرمانبردارناشدنی می‌ستاید. همچنین، او به مفاهیمی مانند فداکاری، تسلیم در برابر عشق، و امید به زندگی اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم فلسفی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۳۶۹

نیست امروز از جنون این شور و غوغا بر سرم
در حریم غنچه زد چون لاله سودا بر سرم

کرده ام هموار بر خود عالم ناساز را
جلوه دست نوازش می کند پا برسرم

قامتم خم گشت و از کودک مزاجیها هنوز
بر لب بام است چون طفلان تماشابر سرم

من که می دانم حیات خویش در جان باختن
زیر شمشیرم اگر باشد مسیحا بر سرم

پای نگذارم برون از حلقه فرمان عشق
گرکند سنگ ملامت چون نگین جا برسرم

چون توانم ترک کار دلپذیر عشق کرد
من که ذوق کار باشد کارفرما بر سرم

بر امید عشق کردم اختیار زندگی
من چه دانستم که افتد کار دنیا بر سرم

بی می روشن دل شبها نمی گیرم قرار
شمع بر بالین بیمارست مینا برسرم

شعله بیتابیم چون پنجه مرجان بجاست
ریخت چشم خون فشان ه رچند دریا برسرم

آفتاب زندگانی بر لب بام آمده است
سایه خواهی کرد اگر ای سرو بالابر سرم

جلوه مستانه حشر آرزوها می کند
وقت مستیها میا زنهار تنها بر سرم

دامن دشت جنون ملک سلیمان من است
خوشتر از چتر پریزادست سودا برسرم

همچنان گرد یتیمی درمیان دارد مرا
چون گهر صائب اگر ریزند دریا برسرم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۳۶۸
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۳۷۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.