۵۲۵ بار خوانده شده
تو جانِ مایی، ماهِ سَمایی
فارغ زِ جُمله، اَندیشههایی
جویی زِ فِکْرَت، دارویِ عِلَّت
فکر است اصلِ عِلَّت فَزایی
فِکْرَت بُرون کُن، حیرت فُزون کُن
نی مَردِ فکری، مَردِ صَفایی
فِکْرَت دَرین رَهْ، شُد ژاژْ خایی
مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟
بَد نامْ مَجنون، رَست از کَشاکَش
باهوشْ کِرمی، مَست اژدَهایی
کِرمِ بَریشَم، اندیشه دارد
زیرا که جویَد صَنْعَت نِمایی
صَنْعَت نِمایَد، چیزی بِزایَد
از خود بَرآیَد زان خیره رایی
صَنْعَت رَها کُن، صانِع بَسْ اَسْتَت
شاهِد هَمو بَسْ، کَم دِهْ گُوایی
او نیستها را دادهست هستی
او قَلْبها را بَخشَد رَوایی
داد او فَلَک را دورانِ دایم
نامَد زیانَش بیدست و پایی
خامُش، برآن باش که پُر نگویی
هرچند با خود بَر مینیایی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
فارغ زِ جُمله، اَندیشههایی
جویی زِ فِکْرَت، دارویِ عِلَّت
فکر است اصلِ عِلَّت فَزایی
فِکْرَت بُرون کُن، حیرت فُزون کُن
نی مَردِ فکری، مَردِ صَفایی
فِکْرَت دَرین رَهْ، شُد ژاژْ خایی
مجنون شو ای جان، عاقل چرایی؟
بَد نامْ مَجنون، رَست از کَشاکَش
باهوشْ کِرمی، مَست اژدَهایی
کِرمِ بَریشَم، اندیشه دارد
زیرا که جویَد صَنْعَت نِمایی
صَنْعَت نِمایَد، چیزی بِزایَد
از خود بَرآیَد زان خیره رایی
صَنْعَت رَها کُن، صانِع بَسْ اَسْتَت
شاهِد هَمو بَسْ، کَم دِهْ گُوایی
او نیستها را دادهست هستی
او قَلْبها را بَخشَد رَوایی
داد او فَلَک را دورانِ دایم
نامَد زیانَش بیدست و پایی
خامُش، برآن باش که پُر نگویی
هرچند با خود بَر مینیایی
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۳۳
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.