هوش مصنوعی:
این متن شعری است که از زبان شاعری بیان میشود که به ستایش و توصیف معشوق یا شخصیتی محبوب میپردازد. شاعر از ویژگیهای مثبت و منفی این شخصیت سخن میگوید و در نهایت به انتقاد از برخی رفتارها و صفات او میپردازد. همچنین، شاعر از مفاهیمی مانند عشق، جدایی، وصف طبیعت و انتقاد اجتماعی استفاده کرده است.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و انتقادی است که ممکن است برای مخاطبان کمسنوسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از عبارات و مفاهیم انتقادی ممکن است نیاز به تجربه و دانش بیشتری برای درک کامل داشته باشند.
غزل شمارهٔ ۳۱۳۵
با چَرخِ گَردان، تیرِ هوایی
دارد همیشه قَصْدِ جُدایی
هٰذا مُحَمَّد، قَتْلی تَعَمَّد
وَ اَنا مُعَوَّد حَمْلَ الْجَفاءِ
هٰذا حَبیبی، هٰذا طَبیبی
هٰذا اَدیبی، هٰذا دَوایی
هٰذا مُرادی، هٰذا فُؤادی
هٰذا عِمادی، هٰذا لِوایی
پُر کُن سَبویی، بیگفت و گویی
با های و هویی، گَر یارِ مایی
هان ای صَفورا، بِشْکَن سَبو را
مَفکَن عَمو را، در بینَوایی
گَر شُد سَبویی، داریم جویی
در شُهره کویی، گَر تو سَقایی
این عیشِ باقی، نَبْوَد گِزافی
بی پَر نَپَرَّد، مُرغِ هوایی
بِنْمای جان را، قولِنْجیان را
تنهارَوی کُن، رَسمِ هُمایی
از بَهرِ حِسْ شان، جسمِ نَجِسْ شان
زیشان چه خیزد؟ گَنْدِ گدایی
زین رَز بُرون بَر، گَنده بَغَل را
پَهْلویِ نَعْنَع کُن گَنْدنایی
بسیار کوشی، تا دل بِپوشی
هر جُزوَت این جا، بِدْهَد گوایی
نَنْوشته خوانَد، ناگُفته داند
تو سخت رویی، بس بیحَیایی
چون نیست رَختَت، چون نیست بَختَت
زان رویِ سَختَت نایَد کیایی
جِنْسِ سگانی، وَعْوَع کُنانی
میگَرد در کو، در خانه نایی
در خانه بُلبُل داریم و صُلصُل
کَزْ سگ نیایَد زیبانَوایی
نَکْ بُلبُلِ حُر، نَکْ بُلبُله پُر
بَرخیز سُنْقُر، تا چند پایی
عُمری چو نوحی، یاری چو روحی
گاهی غَدایی، گاهی عَشایی
نوشیست و مینوش، وَزْ گفتْ خاموش
وین طَبْل کَم زَن، بَسْ ای مُرایی
دارد همیشه قَصْدِ جُدایی
هٰذا مُحَمَّد، قَتْلی تَعَمَّد
وَ اَنا مُعَوَّد حَمْلَ الْجَفاءِ
هٰذا حَبیبی، هٰذا طَبیبی
هٰذا اَدیبی، هٰذا دَوایی
هٰذا مُرادی، هٰذا فُؤادی
هٰذا عِمادی، هٰذا لِوایی
پُر کُن سَبویی، بیگفت و گویی
با های و هویی، گَر یارِ مایی
هان ای صَفورا، بِشْکَن سَبو را
مَفکَن عَمو را، در بینَوایی
گَر شُد سَبویی، داریم جویی
در شُهره کویی، گَر تو سَقایی
این عیشِ باقی، نَبْوَد گِزافی
بی پَر نَپَرَّد، مُرغِ هوایی
بِنْمای جان را، قولِنْجیان را
تنهارَوی کُن، رَسمِ هُمایی
از بَهرِ حِسْ شان، جسمِ نَجِسْ شان
زیشان چه خیزد؟ گَنْدِ گدایی
زین رَز بُرون بَر، گَنده بَغَل را
پَهْلویِ نَعْنَع کُن گَنْدنایی
بسیار کوشی، تا دل بِپوشی
هر جُزوَت این جا، بِدْهَد گوایی
نَنْوشته خوانَد، ناگُفته داند
تو سخت رویی، بس بیحَیایی
چون نیست رَختَت، چون نیست بَختَت
زان رویِ سَختَت نایَد کیایی
جِنْسِ سگانی، وَعْوَع کُنانی
میگَرد در کو، در خانه نایی
در خانه بُلبُل داریم و صُلصُل
کَزْ سگ نیایَد زیبانَوایی
نَکْ بُلبُلِ حُر، نَکْ بُلبُله پُر
بَرخیز سُنْقُر، تا چند پایی
عُمری چو نوحی، یاری چو روحی
گاهی غَدایی، گاهی عَشایی
نوشیست و مینوش، وَزْ گفتْ خاموش
وین طَبْل کَم زَن، بَسْ ای مُرایی
وزن: مستفعلن فع مستفعلن فع (متقارب مثمن اثلم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۹
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.