هوش مصنوعی: شاعر در این متن از تحمل سختی‌ها و تبدیل آن‌ها به زیبایی‌ها سخن می‌گوید. او با وجود دلتنگی و مشکلات، لبخند می‌زند، احسان می‌کند و حتی درد را به گوهری ارزشمند تبدیل می‌نماید. تصاویری مانند هم‌نشینی با خورشید و تبدیل قطره‌ای به طوفان، نشان‌دهنده قدرت روحی و امیدواری شاعر است.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و استعاری است که درک آن‌ها به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از اصطلاحات و تشبیهات ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر نامفهوم باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۲۱

گر ز دلتنگی لبی چون غنچه خندان می کنم
ترک سرزین رهگذر بر خویش آسان می کنم

سایلان از شرم احسان اب می گردند و من
می شوم آب از حیا با هر که احسان می کنم

تا چو عیسی دست خود از چرک دنیا شسته ام
دست در یک کاسه با خورشید تابان می کنم

تنگ ظرفی دستگاه عیش را سازد وسیع
هست تا یک قطره می در شیشه طوفان می کنم

گر چه خون در پیکرم ز افسردگی پژمرده است
پنجه در سر پنجه دریا چو مرجان می کنم

هر که از سنگین دلی خون می کند در کاسه ام
از دل خونگرم من لعل بدخشان می کنم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۲۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۲۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.