۱۹۰ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۴۲۳

قبله را تغییر ازان محراب ابرو می کنم
می روم با آستانش کار یکرو می کنم

می نویسم خط بیزاری به طرف عارضش
باطل السحری به کار نرگس او می کنم

عجز در درگاه استغنای او کاری نساخت
می فرستم آه گرمی را ویکرو می کنم

آیه نومیدی از چین جبینش خوانده ام
همتی یاران وداع آن سرکو می کنم

حسن را در شیوه کامل ساختن حق من است
چشم آهو را به تعلیمی سخنگو می کنم

می دهم جان در بهای حسن تا در پرده است
من گل این باغ را در غنچگی بو می کنم

چند با داغ جنون همکاسه باشم سوختم
مدتی صائب به درد بیغمی خو می کنم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۲۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۲۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.