هوش مصنوعی: این شعر بیانگر رهایی و بی‌اعتنایی شاعر به دنیا و مادیات است. او از دغدغه‌های دنیوی مانند کار، سود و زیان، کفر و دین، اقبال و ادبار، و تزویر دوری کرده و به آرامش درونی رسیده است. شاعر تأکید می‌کند که از قیدوبندهای دنیا و آخرت رها شده و به حقیقت وجودی خود پی برده است.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از اشارات به مفاهیم مانند کفر و دین یا تزویر نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۳۷

ما ز بیکاری ز فکر کار فارغ گشته ایم
از زیان و سود این بازار فارغ گشته ایم

کرده ایم از راحت دنیا به خواب امن صلح
از تلاش دولت بیدار فارغ گشته ایم

از بلند و پست عالم نیست ما را شکوه ای
ما ازین سوهان ناهموار فارغ گشته ایم

خرقه تزویر را از دوش خود افکنده ایم
از حجاب پرده پندار فارغ گشته ایم

بر حواس خویش راه آرزوها بسته ایم
از علاج یک جهان بیمار فارغ گشته ایم

هیچ افسونی ندارد مار دنیا به ز ترک
ما به این افسون ز زخم مار فارغ گشته ایم

نیست ما را کار با رد و قبول کفر و دین
هم ز اقرار و هم از انکار فارغ گشته ایم

از دو عالم فکر حق ما را برون آورده است
ما ز قید این و آن یکبار فارغ گشته ایم

سایه بال هما و جغد پیش ما یکی است
ما که از اقبال و از ادبار فارغ گشته ایم

در غم دستار بی مغزان اگر پیچیده اند
ما به سر پیچیدن از دستار فارغ گشته ایم

کرده ایم از خود حسابی نقد بر خود حشر را
از حساب درهم و دینار فارغ گشته ایم

چون گل رعنا خزان و نوبهار ما یکی است
ز انقلاب عالم غدار فارغ گشته ایم

برنمی آریم صائب سر ز زیر بال خویش
از ورق گردانی گلزار فارغ گشته ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۳
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۳۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۳۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.