هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر احساس گمگشتگی، ندامت و دوری از هدف اصلی زندگی است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند نقش پا، تیر خطا، و دریای بی‌ساحل، وضعیت انسان را در مسیر نادرست توصیف می‌کند. او از دوری از کعبه مقصد، خجلت از اشتباهات، و افتادن در چاه ضلالت سخن می‌گوید و در نهایت به این نکته اشاره دارد که انسان‌ها در دنیای پرآشوب، گاه به هم پیوسته و گاه از هم جدا می‌افتند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن به بلوغ فکری و آشنایی با ادبیات کهن فارسی نیاز دارد. همچنین، برخی از استعاره‌های به کار رفته ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر دشوار باشد.

غزل شمارهٔ ۵۴۳۸

در ره باطل ز پا چون نقش پا افتاده ایم
کعبه مقصد کجا و ما کجا افتاده ایم

خجلت روی زمین داریم از بحر کمان
از هدف تا دور چون تیر خطا افتاده ایم

چون نگاه دیده وحشی غزالان از حجاب
در میان مردمان ناآشنا افتاده ایم

خاک می لیسید زبان موج ما در جویبار
تا ازان دریای بی ساحل جدا افتاده ایم

از دم سرد فلک آیینه ما تیره نیست
ما ز دامان تر خود از جلا افتاده ایم

عذر نامقبول ما را کی پذیرند اهل دید؟
ما که در چاه ضلالت با عصا افتاده ایم

از سعادت مشرق خورشید دولت گشته است
هر کجا چون سایه بال هما افتاده ایم

چون کمان و تیر در وحشت سرای روزگار
تا به هم پیوسته ایم از هم جدا افتاده ایم

این جواب آن غزل صائب که والی گفته است
هرکه را از پیش پا رفته است ما افتاده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۳۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۳۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.