هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر نگاهی تلخ به زندگی و انسانیت است. شاعر از ناکامی‌ها، رنج‌ها و تنهایی انسان سخن می‌گوید و به مفاهیمی مانند صلح، تلاش بی‌ثمر، پیری و تسلیم در برابر نفس اشاره دارد. همچنین، او از امید و تلاش برای ساختن دنیایی بهتر صحبت می‌کند، هرچند که به نظر می‌رسد این تلاش‌ها بی‌نتیجه بوده‌اند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی موجود در شعر ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن غمگین و نگاه انتقادی به زندگی نیاز به بلوغ فکری برای درک مناسب دارد.

غزل شمارهٔ ۵۴۴۵

ما به روی تلخ صلح از اهل عالم کرده ایم
چشم شور خلق را بر خویش زمزم کرده ایم

مردمی دورست ازین شیرین دهانان، ور نه ما
سنگ را بسیار چون فرهاد آدم کرده ایم

نیست چندانی که گردد سیر چشم مور ازان
خرمنی کز خوشه چینی ها فراهم کرده ایم

در کهنسالی همان مغلوب نفس سرکشیم
قامت خم را به دست دیو خاتم کرده ایم

چون نیاید بوی خون از آه دردآلود ما؟
ما به آب چشم، سبز این نخل ماتم کرده ایم

از گذشت نارسای خود همان شرمنده ایم
گرچه اول گام ترک هر دو عالم کرده ایم

تا در الفت به روی آشنایان بسته ایم
جنت در بسته را بر خود مسلم کرده ایم

از خزان صائب نبازد رنگ تا دامان حشر
گلستانی را که ما از فکر خرم کرده ایم
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۸
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۴۴۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۴۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.