هوش مصنوعی:
این متن شعری است که به موضوع اعتماد به خداوند در مواجهه با مشکلات و سختیهای زندگی میپردازد. شاعر از دل خود میخواهد که در برابر محنت و بلا، به خداوند اعتماد کند و نومید نشود. او به یادآوری لطفهای خداوند و ارزش عمر انسان تأکید میکند و از دل میخواهد که به جای اندیشههای بیهوده، به خداوند تکیه کند و از عمر خود به درستی استفاده نماید.
رده سنی:
16+
این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که برای درک کامل آن، نیاز به تجربه و بلوغ فکری وجود دارد. نوجوانان و بزرگسالان بهتر میتوانند با این مفاهیم ارتباط برقرار کنند و از آن بهرهمند شوند.
غزل شمارهٔ ۳۱۴۶
ای دِلْ اَرْ مِحْنَت و بَلا داری
بر خدا اِعْتمادها داری
این چُنین حَضرتیّ و تو نومید؟
مَکُن ای دل، اگر خدا داری
رَختِ اندیشه میکَشی هرجا
بِنْگَر آخِر، جُز او کِه را داری؟
لُطفهایی که کرد چندین گاه
یاد آور، اگر وَفاداری
چَشمِ سَر داد و چَشمِ سِر ایزد
چَشمْ جایِ دِگَر چرا داری؟
عُمر ضایِع مَکُن، که عُمر گُذشت
زَرگَری کُن، که کیمیا داری
هر سَحَر مَر تورا نِدا آید
سویِ ما آ، که داغِ ما داری
پیش ازین تَن، تو جانِ پاک بُدی
چند خود را ازان جُدا داری؟
جانِ پاکی، میانِ خاکِ سیاه
من نگویم، تو خود رَوا داری؟
خویشتن را تو از قَبا بِشِناس
که ازین آب و گِلْ قَبا داری
می رَوی هر شب از قَبا بیرون
که جُز این دست، دست و پا داری
بَسْ بُوَد، این قَدَر بِدان گفتم
که دَرین کوچه آشنا داری
ای دِلْ اَرْ مِحْنَت و بَلا داری
بر خدا اِعْتمادها داری
این چُنین حَضرتیّ و تو نومید؟
مَکُن ای دل، اگر خدا داری
رَختِ اندیشه میکَشی
بِنْگَر آخِر، جُز او کِه را داری؟
بر خدا اِعْتمادها داری
این چُنین حَضرتیّ و تو نومید؟
مَکُن ای دل، اگر خدا داری
رَختِ اندیشه میکَشی هرجا
بِنْگَر آخِر، جُز او کِه را داری؟
لُطفهایی که کرد چندین گاه
یاد آور، اگر وَفاداری
چَشمِ سَر داد و چَشمِ سِر ایزد
چَشمْ جایِ دِگَر چرا داری؟
عُمر ضایِع مَکُن، که عُمر گُذشت
زَرگَری کُن، که کیمیا داری
هر سَحَر مَر تورا نِدا آید
سویِ ما آ، که داغِ ما داری
پیش ازین تَن، تو جانِ پاک بُدی
چند خود را ازان جُدا داری؟
جانِ پاکی، میانِ خاکِ سیاه
من نگویم، تو خود رَوا داری؟
خویشتن را تو از قَبا بِشِناس
که ازین آب و گِلْ قَبا داری
می رَوی هر شب از قَبا بیرون
که جُز این دست، دست و پا داری
بَسْ بُوَد، این قَدَر بِدان گفتم
که دَرین کوچه آشنا داری
ای دِلْ اَرْ مِحْنَت و بَلا داری
بر خدا اِعْتمادها داری
این چُنین حَضرتیّ و تو نومید؟
مَکُن ای دل، اگر خدا داری
رَختِ اندیشه میکَشی
بِنْگَر آخِر، جُز او کِه را داری؟
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۲
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.