هوش مصنوعی: شاعر در این متن به بیان عظمت و قدرت درونی خود می‌پردازد و از عصیان، استقلال، و بینیازی خود سخن می‌گوید. او از ترسناکی سایه‌اش، استقامت در برابر سختی‌ها، و قناعت به نعمت‌های اندک یاد می‌کند و تأکید می‌کند که هیچکس به پای او نمی‌رسد. همچنین، به قدرت و تأثیرگذاری خود اشاره می‌کند که حتی شیران از آن می‌لرزند.
رده سنی: 16+ متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب است. همچنین، برخی از اشارات مانند 'به خون گردیدن لب نان' ممکن است برای کودکان نامفهوم یا سنگین باشد.

غزل شمارهٔ ۵۵۴۱

زند پهلو به گردون کوه عصیانی که من دارم
به صد دریا نگردد پاک دامانی که من دارم

ز وحشت سایه برگرد من مجنون نمی گردد
ندارد کعبه گرد خود بیابانی که من دارم

تماشای بهشت از خلوتم بیرون نمی آرد
به است از جنت در بسته زندانی که من دارم

ز سهمش پنجه شیران چو برگ بید می لرزد
درون سینه از تیرش نیستانی که من دارم

ز اکسیر قناعت می شمارم نعمت الوان
اگر رنگین به خون گردد لب نانی که من دارم

توکل می دهد سامان کار من به آسانی
ندارد هیچ رهرو میرسامانی که من دارم

ز مد عمر جاویدان ندارد کو تهی صائب
ز دست و تیغ او زخم نمایانی که من دارم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۴۰
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۴۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.