هوش مصنوعی: این متن شعری است که از احساسات عمیق غم و ناامیدی سخن می‌گوید. شاعر از زلفی که مانند زنجیر است و روزهای تدبیرش مانند برگ خزان پریشان است، یاد می‌کند. او از آهی که نمی‌داند به کجا می‌رود و از تیرهایی که به سوی عنقا پرتاب می‌شوند، سخن می‌گوید. همچنین، از غم و محنتی که از دور دیده و تأثیر آن بر دیدگاهش نسبت به عید و شادی می‌گوید.
رده سنی: 16+ این متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و احساسی است که درک آن برای مخاطبان زیر 16 سال ممکن است دشوار باشد. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و زبان ادبی بالا نیاز به سطحی از بلوغ فکری و ادبی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۵۵۲

از آن چون زلف ماتم دیدگان ژولیده زنجیرم
که چون برگ خزان دیده است روز دست تدبیرم

ز اقلیم اثر برگشتن آه من نمی داند
به عنقا می رساند نسبت خود را پرتیرم

اگر غافل به صید بیگناهی شست بگشایم
چو زخم تازه خون گردد روان از چشم زهگیرم

بلند افتاده طاق سرگرانی کعبه او را
و گرنه چین کوتاهی ندارد زلف شبگیرم

از آن در جستجوی کام، چرخم در بدر دارد
که از هر در فزاید حلقه دیگر به زنجیرم

ز بس کز دور گردون محنت و غم دیده ام صائب
هلال عید آید در نظر چون ناخن شیرم
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۵۱
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۵۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.