۱۹۶ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۵۷۰

نه از جام دگر هر دم درین میخانه سرگرمم
که چون خورشید تابان من به یک پیمانه سرگرمم

به یک آتش چو داغ لاله می سوزم درین گلشن
نه هر شمعی تواند کرد چون پروانه سرگرمم

شود از سنگباران ملامت تر دماغ من
ازین رطل گران چون مردم دیوانه سرگرمم

نظر چون مردم بالغ نظر بر نو خطان دارم
درین مکتب نسازد ابجد طفلانه سرگرمم

نگیرد پیش راه عزم من گردون کم فرصت
به هر کاری که سازد همت مردانه سرگرمم

زآبادی شود وحشت فزون جانهای وحشی را
از آن پیوسته در تعمیر این ویرانه سرگرمم

مرا دلگرمی صیاد دارد در قفس صائب
نه آن مرغم که سازد حرص آب و دانه سرگرممم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۵۶۹
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۵۷۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.