هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از ناامیدی، سقوط و تلاش‌های بی‌ثمر خود می‌گوید. او احساس می‌کند که هر بار بلند می‌شود، دوباره می‌افتد و امیدی به بهبودی ندارد. همچنین، از بی‌وطنی و غربت خود شکایت کرده و به دنبال آرامش و رهایی است.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مفاهیم عمیق فلسفی و عرفانی است که ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، لحن شعر حاوی ناامیدی و یأس است که نیاز به بلوغ فکری برای تحلیل و درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۳۵

تا به کی افتم و تا چند بپا برخیزم؟
من که افتادنی ام چند زجا برخیزم؟

من که تا خاستم از خاک، به خون افتادم
در قیامت دگر از خاک چرا برخیزم؟

چون لب خشک صدف تشنه آب گهرم
نه حبابم که پی کسب هوا برخیزم

من که از پستی طالع به زمین بستم نقش
نیست امید که در روز جزا برخیزم

نه سرو برگ غریبی، نه سرانجام وطن
به چه طاقت بنشینم، به چه پا خیزم؟

چاره غفلت من صور قیامت نکند
این نه خوابی است که از وی به صدا برخیزم

خاک بادا به سر همت مردانه من
اگر از خاک به اقبال هما برخیزم

قدمی بر سر خاکم بر زیارت بگذار
تا ز خواب عدم آغوش گشا برخیزم

من که گم کرده خود یافتم اینجا صائب
دیگر از کوی خرابات چرا برخیزم؟
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۳۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.