هوش مصنوعی: این شعر عرفانی از مولانا بیانگر سفر روحانی و عاشقانه انسان به سوی معشوق حقیقی است. شاعر با استفاده از استعاره‌های زیبا مانند نقد جان، طواف حرم، و گنج عشق، به توصیف حالت‌های عرفانی و اشتیاق درونی می‌پردازد. متن همچنین به موضوعاتی مانند فنا، عشق الهی، و جستجوی معنا در زندگی اشاره دارد.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و استفاده از استعاره‌های پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوان‌تر قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند فنا و عشق الهی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۶۶۵

نقد جان در بغل از بهر نثار آمده ایم
همه جا رقص کنان همچو شرار آمده ایم

عشق استاده و ما جای دگر مشغولیم
به طواف حرم از بهر شکار آمده ایم

نقد جان چیست که در راه فنا نتوان باخت؟
ما درین کار به صد حرص شرار آمده ایم

برگ ما لخت جگر، میوه ما بار دل است
ما چه نخلیم ندانیم به بار آمده ایم

چشم باطن بگشا، رم مخور از ظاهر ما
گنج عشقیم که در کسوت مار آمده ایم

چهره عیش در آیینه ما ننموده است
تا به این خانه پر گرد و غبار آمده ایم

پرده سنگ خطر دامن ساحل بوده است
دل ما خوش که ز دریا به کنار آمده ایم

نیست یک نقطه بیکار درین صفحه خاک
ما درین غمکده یارب به چه کار آمده ایم

چون گل از خاک به نظاره رویش صائب
با طبقهای پر از زر نثار آمده ایم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۹
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۴
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.