هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی است که به مضامینی مانند عشق، امید، صبر، رنج‌های عاشقانه، و تفکر در مورد سرنوشت و تقدیر می‌پردازد. شاعر با استفاده از تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، احساسات درونی و نگاه فلسفی خود به زندگی را بیان می‌کند.
رده سنی: 16+ این شعر دارای مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی است که درک آن برای نوجوانان و بزرگسالان مناسب‌تر است. همچنین، برخی از استعاره‌ها و مفاهیم ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل‌درک نباشد.

غزل شمارهٔ ۵۶۷۶

چشم امید به مژگان تر خود داریم
روی خود تازه به آب گهر خود داریم

صحبت ما به نگهبانی دم می گذرد
تیغ بر کف همه جا پشت سر خود داریم

منت پرتو خورشید و پر کاه یکی است
ما که شمعی چو فروغ گهر خود داریم

به گل ابر بهاران نبود دهقان را
این امیدی که به دامان تر خود داریم

نیست بر ناخن ما نقش در آزاری مور
هر چه داریم به لخت جگر خود داریم

قاصد و نامه نباشد سفر عنقا را
گوش بیهوده به راه خبر خود داریم

چیست فردوس که در دیده ما جلوه کند
ما گمانها به غرور نظر خود داریم

گوشه دامن خالی است، که چشمش مرساد!
آنچه از توشه ره بر کمر خود داریم

ما و اندیشه دستار، خدا نپسندد!
به سر دوست اگر فکر سر خود داریم

از عنانداری برق آبله زد دست سحاب
چون عنان دل عاشق سفر خود داریم

خشک گردید و نشد طفلی ازو شیرین کام
خجلت از نخل دل بی ثمر خود داریم

زانهمه قصر که کردیم بنا، قسمت ما
خشت خامی است که در زیر سر خود داریم

خضر این بادیه دنبال خبر می گردد
چه خبر ما ز دل بیخبر خود داریم

پایه حسن توسهل است گر از ماه گذشت
بیش از ین فیض گمان با نظر خود داریم

شعله از عاقبت سیر شرر بیخبرست
چه خبر ما ز دل نو سفر خود داریم

از غباری که ربودیم ز جولانگاهش
منت روی زمین بر نظر خود داریم

صائب آن روز سیه باد که روشن سازیم
برق آهی که نهان در جگر خود داریم
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.