۲۲۳ بار خوانده شده

غزل شمارهٔ ۵۶۷۷

گر چه از طول امل پا به سلاسل داریم
همچنان چشم امید از کشش دل داریم

پای ما بر سر گنج و ز پریشان نظری
چشم بر کاسه دریوزه سایل داریم

نیست چون ریگ روان در دل ما فکرمقام
ما ز آهسته روی راحت منزل داریم

به چه جرأت نفس تند برآریم از دل
ما که آیینه روی تو مقابل داریم

به فرو رفتن ازین بحر توان شد به کنار
ما ز کوته نظری چشم به ساحل داریم

می زند موج پریزاد ز حق عالم و ما
دیو در شیشه ز اندیشه باطل داریم

زان همه تخم امیدی که فشاندیم به خاک
کف افسوسی ازین مزرعه حاصل داریم

چون صدف لب چه گشاییم به نیسان صائب
ما که گنج گهر از آبله دل داریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۶۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.