۳۰۸ بار خوانده شده
از مَهِ من، مَستْ دو صد مُشتری
غَمْزهٔ او سِحْرِ دو صد سامری
هر نَفَسی شُعله زَنَد دین ازو
سوزْ نَهَد در جِگَرِ کافَری
آتشِ دل بَر شُده تا آسْمان
وَزْ تَفِ او گشته اُفُقْ اَحْمَری
دوشْ جَمالِ تو هَمیشُد شِتاب
در کَفِ او مَشْعَلهٔ آذَری
گفتم هین قَصْدِ کِه داری؟ بگو
شیرِ خدا، حَمله کجا میبَری؟
ای تو سُلَیمان به سپاه و لِوا
خاتَمِ تو اَفْسرِ دیو و پَری
جان و رَوان، سخت رَوان میرَوی
سویِ من کُشته دَمی نَنْگَری
نَعْرهٔ مَستانِ میاَت نَشْنَوی
هیچ کسی را به کسی نَشْمُری
تیز هَمیکرد خیالش نَظَر
مَحو شُدم در تَفِ آن ناظری
نیست شُدم، نیست، از آن شور، نیست
رفت زِ من مِهْتَری و کِهْتَری
مَفْخَرِ تبریز شَهَم شَمسِ دین
شَرح دَهَد حالِ من، اَرْ مُنْکِری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
غَمْزهٔ او سِحْرِ دو صد سامری
هر نَفَسی شُعله زَنَد دین ازو
سوزْ نَهَد در جِگَرِ کافَری
آتشِ دل بَر شُده تا آسْمان
وَزْ تَفِ او گشته اُفُقْ اَحْمَری
دوشْ جَمالِ تو هَمیشُد شِتاب
در کَفِ او مَشْعَلهٔ آذَری
گفتم هین قَصْدِ کِه داری؟ بگو
شیرِ خدا، حَمله کجا میبَری؟
ای تو سُلَیمان به سپاه و لِوا
خاتَمِ تو اَفْسرِ دیو و پَری
جان و رَوان، سخت رَوان میرَوی
سویِ من کُشته دَمی نَنْگَری
نَعْرهٔ مَستانِ میاَت نَشْنَوی
هیچ کسی را به کسی نَشْمُری
تیز هَمیکرد خیالش نَظَر
مَحو شُدم در تَفِ آن ناظری
نیست شُدم، نیست، از آن شور، نیست
رفت زِ من مِهْتَری و کِهْتَری
مَفْخَرِ تبریز شَهَم شَمسِ دین
شَرح دَهَد حالِ من، اَرْ مُنْکِری
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۳۱۶۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.