هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر درد عشق و دل‌بستگی شاعر است. او از ناتوانی در رهایی از عشق، سادگی دل و وابستگی به معشوق می‌گوید و از این که نمی‌تواند خود را از این احساس رها کند، شکایت دارد. شاعر همچنین به مفاهیمی مانند وحدت، قناعت و عرفان اشاره می‌کند.
رده سنی: 16+ مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه در این شعر ممکن است برای مخاطبان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مضامین مانند ناامیدی و دل‌بستگی شدید نیاز به بلوغ فکری برای درک صحیح دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۴۷

چه دست در خم آن زلف دلنواز کنم
به ناخنی که ندارم چه عقده باز کنم

ببین چه ساده دل افتاده ام که می خواهم
ترا به نیم دل از خلق بی نیاز کنم

مرا که هر مژه در عالمی است پا در گل
نظر به شاهد وحدت چگونه باز کنم

فروغ عاریتی آنقدر گزیده مرا
که همچو شمع زبان در دهان گاز کنم

یکی هزار شود قطره چون به بحر رسید
چرا مضایقه جان به دلنواز کنم

مرا که نیست دلی، چون حضور دل باشد
مرا که نیست نیازی چرا نماز کنم

من آنچه می کشم از خویش می کشم صائب
چگونه از خودی خویش احتراز کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۷
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۶
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.