هوش مصنوعی: این شعر عاشقانه و عارفانه از صائب تبریزی، بیانگر عشق و اشتیاق شاعر به معشوق است. او از توبه و پشیمانی دوری می‌کند و به جای آن، شب‌ها را به روز تبدیل می‌کند تا در کنار یار باشد. شاعر از زیبایی‌های معشوق، مانند زلف مشکبار و لب آبدارش سخن می‌گوید و آرزو می‌کند که عمر جاودان داشته باشد تا بتواند هر حلقه از زلف معشوق را بشمارد. همچنین، او از دوری و هجران معشوق رنج می‌برد و اشک و آه می‌ریزد.
رده سنی: 16+ محتوا شامل مضامین عاشقانه و عارفانه است که ممکن است برای کودکان و نوجوانان کم‌سن‌وسال قابل درک نباشد. همچنین، برخی از مفاهیم مانند هجران و اشتیاق نیاز به بلوغ عاطفی دارد.

غزل شمارهٔ ۵۷۴۶

چگونه توبه ز می موسوم بهار کنم
من آن نیم که پشیمانی اختیار کنم

خوش آن که روز شب خود ز روی یار کنم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم

مروت است که بوسد لب تو ساغر و من
ز دور بوسه بر آن لعل آبدار کنم

شبی چو روز قیامت دراز می خواهم
که بیحساب ترا یک به یک شمار کنم

خمار آن لب میگون به می نمی شکند
چه لازم است که خون در دل خمار کنم

ز آفتاب به چشم من آب می گردد
چگونه خیره نظر بر جمال یار کنم

حجاب جوهر آیینه می شود صیقل
چسان مطالعه آن خط غبار کنم

به بوسه تلخی هجران نمی رود ز مذاق
به حرف چون ز لب یار اختصار کنم

طراوت تو ز آب مستغنی است
دو چشم خود به چه امید اشکبار کنم

فغان که نیست مرا عمر جاودان چون خضر
که حلقه حلقه آن زلف را سرشمار کنم

مرا غرض ز عنانداری حیات این است
که در رکاب تو این نیم جان نثار کنم

چنان ربوده ز من شوق دیدن تو قرار
که چشم بسته ز خلد برین گذار کنم

حذر ز صبح قیامت ندارد آن کافر
سفید چشم چه در راه انتظار کنم

یسر نیامده ایام عمر، می خواهم
شبی به روز در آن زلف مشکبار کنم

ز چشم او به نگاهی ز دور خرسندم
من آن نیم که غزال حرم شکار کنم

ز اشک و آه نگردید مهربان صائب
دگر چه با دل سنگین آن نگار کنم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۶
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۵
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۴۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.