هوش مصنوعی:
شاعر در این شعر از عشق و اشتیاق به معشوق سخن میگوید و بیان میکند که تنها به خاطر عشق و یاد یار است که به سمت او میرود. او از دلبستگیهای دنیوی مانند بهار و گلشن دل نمیبندد و تنها داغ عشق او را به سمت لالهزار میکشاند. شاعر از سایههای ناپایدار دنیا خسته شده و به دنبال پناهگاه ابدی است. او از بیخودی و سفر به سوی معشوق لذت میبرد و آرزو میکند که مانند غبار در رکاب یار باشد. در نهایت، شاعر امیدوار است که از تاریکیهای زندگی رهایی یابد و به روشنایی عشق معشوق برسد.
رده سنی:
16+
متن دارای مفاهیم عمیق عرفانی و عاشقانه است که درک آن نیاز به بلوغ فکری و تجربهی زندگی دارد. همچنین، استفاده از استعارهها و نمادهای پیچیده ممکن است برای مخاطبان جوانتر دشوار باشد.
غزل شمارهٔ ۵۷۵۸
من آن نیم که به گلشن به اختیار روم
مگر زبیخبریها به بوی یار روم
به آب و رنگ مرا نوبهار نفریبد
به ذوق داغ مگر سوی لاله زار روم
دلم گرفت ازین سایه های پا به رکاب
به زیر سایه آن سرو پایدار روم
خمار موجه من از کنار افزون شد
بغل گشاده به دریای بیکنار روم
ز اشتیاق همان حلقه برون درم
اگر به خلوت آغوش آن نگار روم
دل رمیده من آن زمان بجا آید
که همچو شانه در آن زلف تابدار روم
مرا ازآن سفر بیخودی خوش آمده است
که رفته رفته ازین راه سوی یار روم
چنان فتاده ام از پا که وقت بیهوشی
به دست و دوش نسیم سحر ز کار روم
به خاکساری خود چون غبار از آن شادم
که در رکاب تو ای نازنین سوار روم
اگر چه صید زبونم، ولی مروت نیست
که تشنه از لب آن تیغ آبدار روم
ز ظلمت شب هستی مگر برون صائب
به روشنایی آن آتشین عذار روم
مگر زبیخبریها به بوی یار روم
به آب و رنگ مرا نوبهار نفریبد
به ذوق داغ مگر سوی لاله زار روم
دلم گرفت ازین سایه های پا به رکاب
به زیر سایه آن سرو پایدار روم
خمار موجه من از کنار افزون شد
بغل گشاده به دریای بیکنار روم
ز اشتیاق همان حلقه برون درم
اگر به خلوت آغوش آن نگار روم
دل رمیده من آن زمان بجا آید
که همچو شانه در آن زلف تابدار روم
مرا ازآن سفر بیخودی خوش آمده است
که رفته رفته ازین راه سوی یار روم
چنان فتاده ام از پا که وقت بیهوشی
به دست و دوش نسیم سحر ز کار روم
به خاکساری خود چون غبار از آن شادم
که در رکاب تو ای نازنین سوار روم
اگر چه صید زبونم، ولی مروت نیست
که تشنه از لب آن تیغ آبدار روم
ز ظلمت شب هستی مگر برون صائب
به روشنایی آن آتشین عذار روم
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۱
این گوهر را بشنوید
این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.
برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.
گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۷۵۷
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۷۵۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.