هوش مصنوعی: این شعر از صائب تبریزی بیانگر رنج‌ها و تلاش‌های بی‌پایان انسان برای رسیدن به آرزوها و لذت‌های کوچک زندگی است. شاعر با تصاویر زیبا و استعاره‌های عمیق، سختی‌های مسیر زندگی و فداکاری‌های انسان برای دستیابی به خواسته‌هایش را به تصویر می‌کشد. در نهایت، شعر به پذیرش این رنج‌ها و یافتن معنا در آنها می‌پردازد.
رده سنی: 16+ متن دارای مضامین عمیق فلسفی و عرفانی است که درک آن برای سنین پایین دشوار است. همچنین، استفاده از استعاره‌های پیچیده و مفاهیم انتزاعی نیاز به سطحی از بلوغ فکری دارد.

غزل شمارهٔ ۵۸۴۳

یک عمر پشت دست به دندان گرفته ایم
تا بوسه ای ازان لب خندان گرفته ایم

گردیده است در نظر ما جهان سیاه
تا جرعه ای ز چشمه حیوان گرفته ایم

افتاده ایم در ته پا سالها چو مور
تا جا به روی دست سلیمان گرفته ایم

در بوته گداز چو مه آب گشته ایم
کز خوان آفتاب لب نان گرفته ایم

ما را ز چوب منع مترسان که همچو صبح
ما تیغ آفتاب به دندان گرفته ایم

آورده است معنی بیگانه رو به ما
تا ترک آشنایی یاران گرفته ایم

انگشت حیرتی است که داریم در دهن
کامی که ما ازان لب خندان گرفته ایم

چون دست ما ز چاک گریبان شود جدا؟
گستاخ دامن مه کنعان گرفته ایم

نگرفته است خضر ز سرچشمه حیات
کامی که ما ز چاه زنخدان گرفته ایم

چون صبح از عزیمت صادق به یک نفس
روی زمین به چهره خندان گرفته ایم

دلگیر نیستیم ز بخت سیاه خویش
فیض سحر ز شام غریبان گرفته ایم

جز پیچ و تاب نیست، که عمرش دراز باد
کامی که ما ز سلسله مویان گرفته ایم

بر روی بی طمع نشود بسته هیچ در
ما چوب منع از کف دربان گرفته ایم

رو تافتن ز جوربتان نیست کار ما
چون صبح تیغ مهر به دندان گرفته ایم

بی چشم زخم، گوهر شهوار عبرت است
صائب تمتعی که زدوران گرفته ایم
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب: غزل
تعداد ابیات: ۱۵
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:غزل شمارهٔ ۵۸۴۲
گوهر بعدی:غزل شمارهٔ ۵۸۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.